ذیحجه | محرم | صفر | ||||
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
۱ | ۲ | ۳ | ۴ | ۵ | ۶ | |
۷ | ۸ | ۹ | ۱۰ | ۱۱ | ۱۲ | ۱۳ |
۱۴ | ۱۵ | ۱۶ | ۱۷ | ۱۸ | ۱۹ | ۲۰ |
۲۱ | ۲۲ | ۲۳ | ۲۴ | ۲۵ | ۲۶ | ۲۷ |
۲۸ | ۲۹ | ۳۰ | ||||
سال ۱۴۳۳ قمری |
ماه مُحَرّم یا محرمالحرام نخستین ماه تقویم اسلامی (هجری قمری) و به اعتقاد مسلمانان از جملهٔ ماههای حرام است. بههمانگونه که پیش از ظهور اسلام، در دوران جاهلیت، جنگ و خونریزی در این ماهها ممنوع بود، محمد نیز همان را تأیید کرد.محرم نخستین ماه از ماههای دوازده گانه قمری و یکی از ماههای حرام است که در دوران جاهلیت و نیز در اسلام، جنگ در آن تحریم شده بود. شب و روز اول محرم به عنوان اول سال قمری دارای نماز و آداب خاصی است که در کتاب شریف مفاتیح الجنان بیان شده است. محرم، ماه حزن و اندوه و عزاداری شیعیان در قتل امام حسین بن علی است. حوادث و وقایع فراوانی در ماه محرم رخ داده است که در زیر به برخی از آنها اشاره میشویم: غزوه ذات الرقاع، فتح خیبر، ازدواج فاطمه، ورود علی ، نبرد کربلا – تاسوعا و عاشورا و قتل حسین و اسارت خاندان امام به کوفه و شام. همچنین نقل است که به خلافت رسیدن عثمان، قتل محمد امین برادر مأمون عباسی، قتل جعفر برمکی و انقراض خاندان برمکی و دولت برمکیان، واقعه هولاکو و مستعصم و انقراض دولت بنی عباس در این ماه بوده است. عروج ادریس به آسمان، استجابت دعای زکریا ، عبور موسی از دریا و غرق شدن فرعونیان در نیل و عذاب اصحاب فیل نیز در ماه محرم رخ داده است. بازنشر : ویژه نامه محرم آلامتو
چرا نام حضرتعلى(ع)در قرآن نیامدهاست؟
یکی از اصلی ترین شبهاتی که دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به مذهب تشیع وارد میکنند، عدم ذکر شدن نام مبارک أمیرالمؤمنین، حضرت علی علیه السلام در قرآن کریم است. اکنون با توجه به این که در شب شهادت مولای متقیان، علی علیه السلام هستیم، با هدف بررسی علت بیان نشدن نام مبارک ایشان در قرآن کریم، خبرنگار ما در قم پرسشی از حضرت آیت الله سید «صادق روحانی» در این باره کرد. متن کامل این پرسش و پاسخ به شرح ذیل است:
پرسش: اگر امامت یکى از اصول دین است، پس اهمیت آن از توحید و نبوت و عدل و معاد کمتر نیست، پس چرا آشکارا وجوب آن در قرآن مطرح نشده است؟
جواب سئوال در ادامه ی مطلب:
ادامه مطلب ...«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازهگیرى است.(1) «تقدیر» نیز به معناى اندازهگیرى و تعیین است.(2) اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن(3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد. (4)
بنابر دیدگاه حکمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازهاى خاص دارد و هیچ چیزى بىحساب و کتاب نیست. جهان حساب و کتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.
استاد مطهرى در تعریف قدر مىفرماید: « ... قدر به معناى اندازه و تعیین است... حوادث جهان ... از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیت مکانى و زمانى آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهى است.»(5) پس در یک کلام، «قدر» به معناى ویژگىهاى طبیعى و جسمانى چیزهاست که شامل شکل، حدود، طول، عرض و موقعیتهاى مکانى و زمانى آنها مىگردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در برمىگیرد.
ادامه مطلب ...رسول الله(صلى الله علیه و آل) هنگامى که رویت هلال رمضان مىفرمود، رو به قبله مىنمود و دستهاى مبارکش را بلند مىکرد.و مىگفت: پروردگارا این ماه را بر ما نو گردان به امن و امان، و سلامتى و اسلام، و تندرستى شایان تشکر، و روزى فراخ، و بر طرف ساختن دردها و ناملایمات، بار پروردگارا روزى کن ما را روزه و قیام براى عبادت، و تلاوت قرآن در این ماه، و او را براى ما سالم و تمام گردان، و او را از ما سالم بدار، و ما را در این ماه سالم و تندرست فرما.
امیر المؤمنین (علیه السلام) مىفرماید: آنگاه که دیدى هلال (ماه رمضان) را فلا تبرح، خشم نگیر و عصبانى نشو، و «قل اللهم انى اسالک خیر هذا الشهر، و فتحه و نوره، و نصره،و برکته، و طهوره، و رزقه، و اسئلک خیر ما فیه و خیر ما بعده، و اعوذ بک من شر ما فیه و ما بعده، اللهم ادخله علینا بالامن و الایمان، و السلامة و الاسلام، و البرکة و التقوى، و التوفیق لما تحب و ترضى» (1)
و بگو بار پروردگارا خیر و خوبى در این ماه را از تو مىخواهم و همچنین فتح و پیروزى (بر شیطان) و نورانیت، و یارى (بر روزهدارى) و برکت و طهارت، و روزى این ماه را از تو مىطلبم، و از تو خیر آنچه در این ماه هست و بعد از ماه مسئلت مىنمایم، و به تو پناه مىآورم از شر و بدى آنچه در این ماه مىباشد، و آنچه بعد از آن است، بار پروردگارا این ماه را با امن و امان و ایمان به تو و سلامت نفس و نعمت اسلام، و برکت و تقوى و توفیق یافتن به آنچه تو دوست مىدارى و راضى مىگردى بر ما وارد گردان (که همه اوصاف شایسته را در این ماه داشته باشیم).
در غار حراء نشسته بود. چشمان را به افقهاى دور دوخته بود و با خود مىاندیشید. صحرا، تن آفتابسوخته خود را، انگار در خُنکاى بیرنگ غروب، مىشست.
محمد نمىدانست چرا به فکر کودکى خویش افتاده است. پدر را هرگز ندیده بود، اما از مادر چیزهایى به یاد داشت که از شش سالگى فراتر نمىرفت . بیشتر حلیمه، دایه خود را به یاد مىآورد و نیز جدّ خود عبدالمطلب را. اما، مهربانترین دایه خویش، صحرا را، پیش از هر کس در خاطر داشت: روزهاى تنهایى؛ روزهاى چوپانى، با دستهایى که هنوز بوى کودکى مىداد؛ روزهایى که اندیشههاى طولانى در آفرینش آسمان و صحراى گسترده و کوههاى برافراشته و شنهاى روان و خارهاى مغیلان و اندیشیدن در آفریننده آنها یگانه دستاورد تنهایى او بود. آن روزها گاه دل کوچکش بهانه مادر مىگرفت. از مادر، شبحى به یاد مىآورد که سخت محتشم بود و بسیار زیبا، در لباسى که وقار او را همان قدر آشکار مىکرد که تن او را مىپوشید. تا به خاطر مىآورد، چهره مادر را، در هالهاى از غم مىدید. بعدها دانست که مادر، شوى خود را زود از دست داده بود، به همان زودى که او خود مادر را .
در ایام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت،علیهم السلام، در نجف اشرف، شوق زیادی جهت دیدارجمال مولایمان بقیة الله الاعظم، عجل الله تعالی فرجه،داشتم با خود عهد کردم چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم، به این نیت که جمال آقا صاحب الامر،علیه السلام، را زیارت کنم و به این فوز بزرگ نایل شوم.
تا 35 یا 36 شب چهارشنبه ادامه دادم تصادفا در این شب رفتنم از نجف به تاخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود نزدیک شب......
4 ساله که بودم فکر می کردم پدرم هر کاری رو می تونه انجام بده .5 ساله که بودم فکر می کردم پدرم خیلی چیزها رو می دونه .
ادامه مطلب ...6 ساله که بودم فکر می کردم پدرم از همة پدرها باهوشتر.
8 ساله که شدم ، گفتم پدرم همه چیز رو هم نمی دونه.
10 ساله که شدم با خودم گفتم ! اون موقع ها که پدرمبچه بود همه چیز با حالا کاملاً فرق داشت.