سیاست روز

از گردنکشی گنجی تا ولایتمداری شهید حاج کاظم رستگار 

 

   دلیل آنچه موجب جدایی آیت الله منتظری از امام شد چه بود؟ چه عواملی باعث شد تا سید مهدی هاشمی برادر داماد آیت الله منتظری در برابر امام بایستد و در اوج نیاز کشور به وحدت و هماهنگی در جبهه‌ها و پشت جبهه فریاد بر علیه سپاه سر دهد؟ چگونه می شود کسی به دلیل مخالفت با یک فرد به خود اجازه دهد یک جریان نورانی و الهی مثل سپاه، بسیج و... را به سادگی زیر سئوال برد؟

سرویس دفاع مقدس ـ سی و دو بهار از آزادی ملت بزرگ ایران از بند طاغوت و طاغوتیان می گذرد. سال هایی سرشار از حادثه و درگیری و عشق و حماسه و ایثار. 8 سال از این دوران عبرت آموز، مملو از آزمون و امتحان با جنگ تحمیلی همراه شد. عصری که در آن مردها از نامردها باز شناسی شدند. دورانی که ملت بزرگ ایران در جبهه‌های گوناگون مورد ابتلا و سنجش قرار گرفتند. بسیاری از مردم در این آزمون الهی موفق شدند و سربلند بیرون آمدند و کسانی نیز بودند که در مواجهه با اندک مشکل و نارسایی بریدند و حتی در دام دشمن گرفتار شدند.

به گزارش «تابناک»، باز خوانی تاریخ پر از عظمت و اقتدار ایران اسلامی در دهه اول پیروزی انقلاب اسلامی بدون نگاه به تاریخ سازان این کهن مرز و بوم الهی نه ممکن است و نه شایسته. این تاریخ بزرگ را باید با روایت زندگی و مبارزات کسانی ورق زد که تاریخ ساز بودند، کسانی که همچون اولیاء الهی برای متاع دنیا ارزشی قائل نبودند و سر بزنگاه‌ها ـ آنجا که پاهای بسیاری سست می شود و از حرکت باز می ایستد ـ چشم بر همه زرق و برق دنیا بستند و با چشم دل به دیدار خالق محبوب نظر کردند.

کشف این اسوه‌های حسنه و این مردان بی نظیر و الهیِ «عصر ایمان» و «عصر سرفرازی» ژرف کاوی و دقیق شدن ویژه‌ای نمی طلبد. کافی است زندگی برخی از فرماندهان و رزمندگان و یا شهیدان و جانبازان و آزادگان را تورقی دم دستی کنی. کافی است سری به صفحات پر از حکمت و راز و رمز وصیت نامه‌های شهدای دفاع مقدس بزنی. همه چیز در برابر دیدگان باز و جوینده خودنمایی می کند. اگر بخواهیم و اگر توفیق یابیم سخت نیست تا از زلال عشق الهی آن مردان خدایی سیراب شویم.


شهید بزرگوار حاج کاظم نجفی رستگار


شهید حاج کاظم رستگار یکی از این ستاره‌های پر فروغ و بی نظیر تاریخ ایران است. او مصداق بارزی از یک مبارز مجاهد فی سبیل‌الله در عصر خود بود. نگاهی به زندگی او و همرزمانش درس‌های رهایی و فلاح را به انسان می‌آموزد.

حاج کاظم مثل همه بر و بچه‌های جبهه از میان همین مردم کوچه و بازار راهی جبهه‌ها شد. او به دلیل هوش و ذکاوت و شجاعت به سرعت مراحل رشد نظامی خود را به چشم دید. او توانست با کسب آمادگی‌های روحی و جسمی و نظامی از فرمانده گروهان و گردان به جایگاه فرماندهی تیپ سید الشهدا (ع) دست یابد کرد. این امر در یک دوره زمانی کوتاه اتفاق افتاد. او از لحظه پیروزی انقلاب بر رژیم ستم شاهی تا لحظه شهادت کمتر از شش سال در دنیای مادی تنفس کرد و دیدیم به دلیل شجاعت کم نظیر و ایمان به غیب و درستی نگاه و پرهیز از منیت‌های بیشمار که اکثر انسان‌ها را گرفتار در وادی چه کنم چه کنم می کند در لحظه سخت تصمیم گیری راه درست و جاودانه را انتخاب کرد ـ راه حمایت از امام خمینی(ره) و انقلاب عظیمش را ـ و این راه را تا آخر پی گرفت و در ایستگاه آخر مجاهده با دشمن بیرون، نه تنها بر آن دشمن غلبه پیدا کرد بلکه بر دشمن درون نیز فائق آمد و به تعبیری در جهاد اکبر نیز پیروز شد.

دنیای امروز دنیایی نیست که به سادگی بتوان از زرق و برق آن چشم پوشید. درست است که حکما می گویند: هر چیزی که دانی است باید فدای عالی شود. اما مگر این امر ساده است و به سادگی شدنی است؟ مگر نشنیده ایم که می گویند فلانی حاضره از سرش بگذره اما حاضر نیست از مالش بگذرد. چه بسیار شاهد بوده ایم که آدم‌های حریص برای نجات مال خود از جان خود گذشته‌اند.


شهید بزرگوار موحد دانش


مولای متقیان حضرت علی (ع) می‌فرماید: «فی تقلب الاحوال عرف جواهر الرجال» در زیر و زبرهاست که گوهر افراد مشخص می شود و نه در احوال عادی و روزمره.

چه تعداد از یاران پیامبر اعظم (ص) و امامان معصوم(ع) و در عصر حاضر یاران رهبر کبیر انقلاب اسلامی را سراغ داریم که به هنگام تقسیم پست و مقام و جایگاه و ملک و مال و منال دچار تزلزل شده و سر به نافرمانی برداشتند و در برابر امام معصوم (ع) و یا بنیانگذار انقلاب ایستادند؟

دلیل آنچه موجب جدایی آیت الله منتظری از امام شد چه بود؟ چه عواملی باعث شد تا سید مهدی هاشمی برادر داماد آیت الله منتظری در برابر امام بایستد و در اوج نیاز کشور به وحدت و هماهنگی در جبهه‌ها و پشت جبهه فریاد بر علیه سپاه سر دهد؟ چگونه می شود کسی به دلیل مخالفت با یک فرد به خود اجازه دهد یک جریان نورانی و الهی مثل سپاه، بسیج و... را به سادگی زیر سئوال برد؟

شهید رستگار جزو معدود افرادی بود که در همه صحنه‌ها بر نفس خود مسلط بود. او هرگز عنان نفس را رها نکرد و خود را در دست فتنه‌ها و فتنه گران اسیر نساخت. او اگر دارای تحلیلی از اوضاع جنگ بود و این تحلیل را شخصاً در میدان های جنگ کسب کرده بود و به آن ایمان داشت. با این حال تا زمانی که پای بحث و گفتگو در میان بود او به بیان نظراتش پرداخت. اما وقتی نظر صریح رهبر و پیر و مرادش را شنید ذره‌ای تردید به دل راه نداد و در رکاب امام (ره) و تحت فرماندهی همان فردی که در تئوری جنگی با او در تضاد بود جنگید و این بار نه به عنوان فرمانده بلکه به عنوان فرمانبر و رزمنده جنگید و جنگید تا به آرزوی دیرینش دست یافت.

اکنون که به مناسبت بزرگداشت این شهید والا مقام یاد او را و خاطرات او را تازه می کنیم مناسب است برگی از افتخار جاودانه او را ورق بزنیم. نباید به خاطر خوشایند این و آن؛ برخی عبرت‌های تاریخی را بازگو نکرد. شاید زمان آن فرا رسیده باشد تا بخش‌های ناگفته تاریخ انقلاب و دفاع مقدس را بازخوانی کنیم:

سال 1361 تا 1363 سالهای مهمی در دوران دفاع مقدس بود. پس از پیروزی‌های عظیم رزمندگان اسلام در عملیات های فتح المبین و بیت المقدس و آزاد سازی بخش‌های وسیعی از ایران اسلامی از جمله خرمشهر قهرمان، دو دیدگاه درباره جنگ وجود داشت:

 دیدگاه اول دیدگاهی بود که عقب نشینی‌های صدام حسین را ناشی از عملیات های کوبنده رزمندگان می دانست و آنرا تاکتیکی برای حفظ تتمه نیروها می دانست و معتقد بود اگر صدام خود را باز سازی کند بار دیگر دست به آتش افروزی می‌زند ـ امری که در پایان جنگ تحمیلی اتفاق افتاد و دیدیم صدام به کویت حمله کرد ـ و گروهی که معتقد بودند در فضای پیروزی‌های پس از فتح خرمشهر می توان از دشمن ضعیف شده امتیاز گرفت...

اما آنچه که به تأئید امام رسید تعقیب دشمن تا تسلیم او به خواسته‌های به حق ملت ایران مثل قبول متجاوز بودن صدام و... بود. بدین منظور طراحی عملیات های رمضان و مسلم ابن عقیل و... تا عملیات والفجر مقدماتی و والفجر یک انجام و در برخی ضمن ضربه وارد کردن بر پیکر دشمن متجاوز، در برخی موارد عدم الفتح‌ها و در مواردی نیز اتفاقات سئوال برانگیزی بوجود آمد و بودند کسانی که به دلیل حضور در این عملیات ها به تئوری جنگ چریکی و پراکنده به جای جنگ کلاسیک و عظیم اعتقاد پیدا کرده بودند.


شهید بزرگوار بهمنی و حاج کاظم رستگار


شهید رستگار و شهید بهمنی و تعدادی دیگر از فرماندهان سپاه تهران از این تفکر حمایت می کردند. اما در این میان کسانی هم بودند که نه به جنگ کلاسیک اعتقاد داشتند و نه به جنگ چریکی بلکه آلت دست عنصری فاسد مثل مهدی هاشمی شده بودند. اکبر گنجی یکی از این افراد بود که در جریان مباحث تند فرماندهان سپاه تهران با فرمانده وقت سپاه مستمراً در تماس با بیت آیت الله منتظری بود و از آنجا بود که مرتب آدرس غلط به افراد معترض به شیوه دفاعی فرمانده وقت سپاه می داد. اگرچه در آن جلسه که جمع زیادی از پاسداران منطقه 10 سپاه حضور داشتند ولی چند نفری بیشتر میدان داری نمی کردند.



 کسانی مثل شهید بهمنی و شهید رستگار اگرچه معترض نحوه اداره جنگ توسط فرمانده وقت بودند اما در دلشان عشق به امام و عشق به اسلام و اعتلای ایران موج می زد. در مقابل اکبر گنجی‌هایی هم بودند که اساساً می خواستند شجره طیبه سپاه را دچار ضعف و سستی کنند. به همین دلیل بود که پس از اعلام مواضع صریح و قاطع امام همه معترضین صدیق و مخلص به جبهه رفتند و تا آخرین نفس از امام و آرمان های والای انقلاب اسلامی دفاع کردند. یا شهید شدند، یا جانباز و آزاده و هرگز از طعن ملامت گران نهراسیدند.

در مقابل آنهایی که دل در گرو امام و انقلاب نداشتند از سپاه بیرون رفتند و به راهی رفتند که امروز در آن با خفت و خواری حضور دارند و منکر اسلام و عصمت معصومین و امام زمان شدند.آنان بر نظر خود بدون توجه به نظر امام و رهبری پای فشردند و به دلیل پافشاری بر خواسته‌های نفسانی و لجاجت و نیز قدرت نداشتن به بازگشت به راه درست تا محو و تباهی پیش رفتند.

در مقابل این گروه شهید رستگار از میدان آزمون سخت پیروز از میدان درآمد. او با وجود اینکه فرمانده تیپ قدرتمند سیدالشهدا (ع) بود به راحتی در اوردن یک پیراهن از تن از فرماندهی تیپ کناره گرفت و مخلصانه ترین حرکت را در دفاع مقدس از خود به جای گذارد. امری که در پیش از او نیز فرمانده قبلی تیپ «شهید علی موحد دانش» (1) انجام داد و برای همه فرماندهان درس آموز شد که اگر می‌توانی در جایگاه فرماندهی خدمت کنی، خدمت کن و اگر این امر را شایسته فرد دیگری میدانی، یا شرایط را طوری نمی دانی که مسئولیت لشگر و تیپ را ادامه دهی از آن بگذر ولی هرگز به جبهه پشت مکن و هرگز از امام و رهبر فاصله نگیر، چرا که جنگیدن در راه خدا به سربازی و سرداری بستگی ندارد. و خداست که از احوال انسان ها با خبر است.

شهید رستگار سرانجام همراه دیگر رزمندگان اسلام از منطقه هور الهویزه عبور کرد و در شرق دجله در کسوت پاسداری خداجو و سرشار از عشق به خدا و امام و امت در لباس مقدس پاسداری در خط مقدم جبهه شربت شهادت را سرکشید و جان پاکش را به جان آفرین تسلیم کرد.

او اسوه حسنه‌ای شد برای آیندگان و مصداق بارزی شد از آیه:

«من المومنین رجال صدقوا ماعاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من یتنظر  و مابدلوا تبدیلا»

 شهید رستگار در وصیتنامه خود نوشت:

«من راهم را آگاهانه انتخاب کرده ام و اگر وقتم را شبانه روز در اختیار انقلاب گذاشتم، به این دلیل بوده که خود را بدهکار انقلاب و اسلام می دانم و انقلاب اسلامی بر گردن بنده حق زیادی داشته که امیدوارم توانسته باشم جزء کوچکی از آن را انجام داده باشم و مورد رضایت خداوند بوده باشد.»

درود خدا بر این شهید بزرگ و بر همه شهدای لشگر سرافراز سیدالشهدا (ع) و همه شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی

------------------------------------------------------------
1. شهید بزرگوار علی موحد دانش نیز مسئولیت فرماندهی تیپ سیدالشهداء (ع) را به شهید رستگار سپرد و در کسوت بسیجی در منطقه حاج عمران عراق و تحت فرماندهی شهید رستگار به شهادت رسید.

* سید عباس فاطمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد